مدتها پیش، پاول دورف، مالک پیامرسان تلگرام از یک ارز دیجیتال به نام «تون کوین» رونمایی کرد. رویدادی که حداقل در ایران خیلی جدی گرفته نشد و کمتر مخاطبی از تلگرام به سمتوسوی آن سوق پیدا کرد.
گذشت و گذشت تا این که در اوایل سال جاری، پدیدۀ «نات کوین» ظهور کرد. پدیدهای که بیش از «تون کوین» مورد استقبال قرار گرفت و در هالهای از شک و ابهام در خصوص سودآوری در جامعۀ ایران شناخته شد. ابهامی که با لیست شدن نات کوین به حاشیه رفت و بسیاری در حسرت از دست رفتن این فرصت آسان کسب درآمد ماندند.
این حسرت سبب شد تا ارزهای بعدی با استقبال میلیونی از سوی مخاطبین تلگرام مواجه شوند و خیل قابل توجهی از مردم که حتی تلگرام را از روی تلفن همراه خود حذف کرده بودند، به این پیامرسان بازگردند.
همستر، ایردراپ و نمونههای مشابه در کمتر از یک هفته روی بسیاری از تلفنهای همراه نصب و انگشتها در این عرصه به حرکت درآمدند. عرصهای که عملاً به یک پاندمی در داخل ایران بدل شد.
در این میان سؤال اساسی این است که به چه علت یک پیامرسان باید با خلق یک بازی ساده وارد حوزهای اقتصادی شود و اساساً به چه علت تلگرام این وادی را برگزید؟
پاسخ این سؤال را تا حدودی میتوان در مصاحبههای پاول دورف مشاهده کرد. مصاحبهای که در آن دورف عملاً اندیشههای اقتصادی خود را تشریح کرد و سودآوری مالی را به عنوان هدف اصلی خود اعلام کرد.
او در مقطعی از فعالیت خود از سوی آمریکا به علت انتشار تون کوین تحت فشار قرار گرفت. فشاری که ریشۀ آن برهمخوردن نظم اقتصادی عنوان شد اما به نظر میرسد مسئله فراتر از این است زیرا او توانسته بود عملاً با ابتکار خود حداقل در مقطعی از زمان، در مقابل روند سقوطی بیت کوین، پلههای صعود را طی کند. صعودی که مهمترین علت آن تعریف این رمزارز روی بستری رسانهای است که امروزه بیش از یک میلیارد نفر از آن استفاده میکنند.
در اینجا این نکتۀ حائز اهمیت است که در مقطعی که برای مثال در ایران یک بیاعتمادی نسبت به رسانهها وجود داشت، تلگرام به عنوان پناهگاهی از سوی مردم مورد پذیرش قرار گرفت و اعتمادی تخریبناپذیر نسبت به آن شکل گرفت تا جایی که برخی حتی پاول دورف را قهرمان دنیای مجازی نامیدند. دقیقاً همین اعتماد ایجاد شده به بستری بدل شد تا پاول دورف بتواند پاداش صداقت خود را به جیب بزند و پس از تبدیل شدن به یک پیامرسان قابل اعتماد، سود هنگفتی به جیب بزند؛ نقشۀ راهی که شاید از ابتدا به زیرکی ترسیم شد و پاول دورف با صبری استراتژیک امروز میخواهد، محصول آن را برداشت کند.
فارغ از تمامی مسائل مالی و اقتصادی ناگاه در میانل این مبحث، جملۀ «شارل دومونتسکیو» به ذهن خطور میکند که: «فقط قدرت است که میتواند جلوی قدرت را بگیرد». جملهای که شاید در ذهن پاول دورف متبادر شده و به دنبال قدرتی رسانهای و اقتصادی، فراتر از آن چیزی باشد که تا به امروز بشر تجربه کرده است؛ شگفتانهای فراتر از قابلیتهای مجازی و اقتصادی که تا به امروز خلق کرده است؛ شگفتانهای که شاید بهزودی همهگیری آن نیز دیگر قابل انکار نباشد.