پیتر ویر، فیلمساز فیلمهای دوستداشتنی، یکی از بهترین ساختههایش را در سال ۱۹۹۸ بهپایان رساند. یکی از معروفترین و نمادینترین فیلمهای تاریخ سینما و شاید مهمترین فیلم تاریخ سینما دربارۀ رابطۀ انسان و رسانه. نمایش ترومن (The Truman Show) در نگاه اول فیلمی ساده است. فیلمی دربارۀ آدمی بهاسم ترومن بربنک (با بازی جیم کری) که زندگیاش در حال فیلمبرداری و پخش همزمان است. کسی که همۀ مردم زندگیاش را از لحظۀ تولد بهتماشا نشستهاند تا سرگرم شوند و کریستف (اد هریس) دائماً در حال طرحریزی برنامههایی ازپیشتعیینشده برای اوست تا در زندگی روزانهاش درام بیافریند.
گفتیم که این یک فیلم ساده است. اسیری که بعد از مدتی متوجه اسارتش میشود و بعد تصمیم به رهایی میگیرد. یک پلات آشنا. الگویی که قبلتر و بعدتر بارها و بارها در فیلمها تماشا کردهبودیم یا کردیم. از فیلمهای بلند تا کوتاه. برای مثال فیلمکوتاه نخلطلابردۀ اسنیفر (بابی پیرس، ۲۰۰۶). حتی میتوان فیلمهایی با پلات فرار از زندان را نیز در همین دسته جای داد. نظایری چون رستگاری شاوشنک (فرانک دارابونت، ۱۹۹۴).
اما در نگاه دقیقتر، این فیلم نوشتۀ اندرو نیکول (که بعدتر هم فیلمهایی با چنین مضامین و رویکردهایی ساخت) معناهایی بهغایت فراتر و عمیقتر از این حرفها دارد. در لایۀ اول، باز هم با رسانه سروکار داریم. چیزی که ترومن در آن گیر افتادهاست یک بازی طراحیشدۀ رسانهای است. برنامهای برای سرگرمکردن دیگران که بهقیمت تلفکردن زندگی یک انسان ساخته شده و نمایش داده میشود. زندگی ترومن یک زندگی ساختگی و جعلی است و همه در اطراف او در حال نقش بازیکردناند. مثل کاری که رسانه میکند: جعل واقعیت برای ابلاغ پیام موردنظر خودش – پیامی که صاحبان رسانه، صاحبان ثروت و قدرت، میخواهند.
در لایۀ بعدی اما با مفاهیم بزرگتری سروکار داریم. شبیهسازی یکی از آنهاست. ایدۀ زندگی در یک دنیای شبیهسازیشده چیزی است که، برای مثال، بعدتر در ماتریکس (واچوفسکیها، ۲۰۰۰) بهشکلی سیاهتر و عمیقتر مورد استفاده قرار گرفت. ایدهای که امروزهروز نیز هواخواهان زیادی در دنیا دارد و همچنان بحثهای زیادی بر سر آن درمیگیرد. اینکه چیستی اصلی این زندگی که ما به آن مبتلاییم چیست. اما در نگاهی دیگر، از ردگیری ارتباط ترومن و کریستف، ارتباط مخلوق با خالق، میتوان به ایدۀ جذابتر و بزرگتری رسید از ارتباط انسان با خدا. کریستف در عمل خدای دنیای ترومن است. هر کاری بخواهد با او میکند و از همۀ کارهای او نیز باخبر است. بنابراین، اکت پایانی ترومن طغیانی است که انسان علیه خدا میکند تا آزادی خود را بهدست آورد. چیزی که – فارغ از ممکن بودن یا نبودنش – پای مفاهیم و داستانهای اسطورهای را نیز به میان میکشد.
طرفه آنکه در این دنیای سراسر جعل، نام کاراکتر اصلی «ترو»من است. درست است که این نام Truman نوشته میشود، ولی تلفظ مشابه راه را بر بهیادآوری واژۀ Trueman نیز میگشاید. «ترو» در ابتدای این واژه بهمعنای حقیقت است. انسان حقیقی در دنیایی سراسر مجازی. نامگذاری کریستف نیز میتواند ارجاعی به کریستف کلمب کاشف باشد. کسی که احتمالاً برای اولین بار وارد آمریکا شد.
سال ۲۰۲۲ که جشنوارۀ کن پوستر رسمی خود را با قابی از سکانس پایانی نمایش ترومن منتشر کرد، در اطلاعیهای رسمی در وبسایت خود نوشت: «این یک بازتاب مدرن از «غار افلاطون» است. چیزی که بینندگان را در تشخیص مرز واقعیت و بازنمایی آن گمراه میکند؛ اما یادآور قدرت داستانپردازی، صحنهگردانی و کاتارسیس است.» نمایش ترومن انسانها را به بازنگری زندگی خود دعوت میکند؛ تا عقاید و باورهای خود را از زیر یوغ بازنماییهای رسانهای غیرواقعی نجات دهند. آزادی واقعی در همین است. در گفتن «صبح بهخیر، ظهر بهخیر و عصر بهخیر»های واقعی!