شاید بتوان با اطمینان زیادی گفت که یکی از برنامههای پراقبال از یکی از کانالهای کماقبال صداوسیما، برنامۀ گفتوگوی سیاسی – اجتماعی «شیوه» از شبکۀ ۴ صداوسیمای جمهوری اسلامی بوده است. این پراقبالی و کماقبالی، البته نه بر اساس یک برآورد آماری دقیق و پویش یا نظرسنجی معتبر (که جای آن در فضای رسانهای ایران بسیار خالی است)، بلکه بر اساس میزان فراگیر شدن (وایرال شدن) این برنامه و کلیپهای منتخب آن در فضای مجازی، برآورد شده که البته، این فراگیری هم معایب و مضار خاص خود را دارد که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد.
رسانههای تعاملی در فضای مجازی، چنان جای خود را در فضای رسانهای جهان و حتی کشور ما بازکردهاند که رسانههای یکسویۀ کلاسیک همانند تلویزیون هم، نه تنها خود را نیازمند به حضور در آنها دیدهاند بلکه به عنوان مثال، همین برشهای چندثانیهای و چنددقیقهای از برنامۀ «شیوه» و برنامههای مشابه در وبسایت شبکۀ چهار و سازمان صداوسیما و تلوبیون، نشان از آن دارد که این رسانه به درستی نیازهای مخاطب و روشهای جذب مخاطب را میداند؛ و عجیب اینکه با چنین مخاطبشناسیای چرا دچار فقر مخاطب شده است.
بررسی دقیق و عمیق یک برنامۀ تلویزیونی به فرصت بیشتری از این نوشتار نیاز دارد و در این نوشته تلاش میکنم فهرستوار به بررسی نقاط قوت و ضعف این برنامه بپردازم:
۱. عبور از خطوط قرمز مرسوم
این شاید عمدهترین دلیل اقبال مخاطبان به این برنامه باشد که به دلایلی نقطه قوت آن و در مواردی چشم اسفندیار این برنامه است.
نقطه قوت آن است چون:
الف. خلاف آمد عادت بودن یکی از جذابیتهای هر برنامۀ رسانهای و هنری است.
ب. عبور از خطوط قرمز مرسوم، همانند جلب توجه رنگ قرمز، برنامه را برای مخاطب همیشگی جذاب و نظر مخاطبان جدید را جلب میکند.
نقطه ضعف آن است چون:
الف. عبور از خطوط قرمز بر حساسیتهای سیاسی و امنیتی روی برنامه و رسانه اثر منفی دارد.
ب. با عبور از خطوط قرمز روز به روز دایرۀ این خطوط وسیعتر و کار برنامهساز و رسانه سختتر میشود.
ج. مخاطب با عادتکردن به این سنتشکنیها متوقعتر و حریصتر از گذشته میشود و اقناع و جذب او سختتر خواهد شد.
البته شاید گفته شود که اینها نیز حسن کار رسانهای و از ملزومات آن است ولی با توجه به شرایط حاکم بر فضای رسانهای، این مسائل در فهرست مضار آورده شده است.
۲. چالشی بودن
دعوت از میهمانان طیفهای سیاسی متنوع و غالباً مخالف در این برنامه به ایجاد کنتراست (تضاد) و جذابیت برنامه نزد مخاطب کمک شایانی کرده است. اصولاً برنامهای که نتواند تضاد لازم را ایجاد کند نخواهد توانست جنبۀ انتقادی خود را تثبیت کند. از این نظر برنامۀ شیوه نسبت به سایر برنامههای مشابه موفقتر عمل کرده است.
۳. مجریمحور نبودن
این یکی از محاسن این برنامه است که میتواند به عنوان عیب برنامه نیز به شمار آید. آزادی عمل دادن برای طرح نظرات به کارشناسان میهمان و دخالت حداقلی مجری در مباحث، نقطهقوتی است که جذابیت این برنامه را بیشتر کرده است ولی از آنجا که معمولاً از نظر مخاطب، یکی از دو میهمان نمایندۀ تفکر حاکم بر رسانۀ صداوسیما و جامعه است و دیگری نمایندۀ تفکر مخالف، این بیطرفی مجری به عنوان نمایندۀ رسانه، از طرف مخاطب حامی این تفکر، خنثی بودن و از طرف سایرین به نقش بازیکردن و ادای بیطرفی درآوردن، تعبیر میشود. (این را از عکسالعملهای مخاطبان در فضای مجازی نسبت به برشهای فراگیر شدۀ برنامه میتوان دید.) در صورتی که شاید مجری با در اختیار گرفتن فضای برنامه و بحث و نمایندگی رسانه، بتواند خط تمایزی بین دو تفکر ارائه شده از سوی دو کارشناس میهمان و خطمشی رسمی رسانه ترسیم کرده و خود و برنامه را بیشتر به سمت بیطرفی رسانهای متمایل سازد و با این کار اعتمادسازی بیشتری برای مخاطب برنامه انجام دهد.
۴. زمان برنامه
زمان برنامه (حدود یک ساعت) برای چنین برنامهای قطعاً کم است و هفتگی بودن و یک جلسهای بودن هم، این کمبود زمان را تشدید میکند؛ خصوصاً که موضوعات موردبحث در برنامه، موضوعات فکری اساسی و مناقشه برانگیزی در جامعه هستند.
مخاطب انتظار دارد، همانطور که نظرات و انتقادات گوناگون را میشنود، راهکارهای کارشناسان نمایندۀ طیفهای مختلف و مخالف برای رفع مشکلات را هم بشنود و بداند و وقت کم برنامه و ابتر ماندن بیشتر گفتگوها، به نقضغرض برنامهساز و رسانه منجر میشود. پیشینیان ما در این زمینه توصیههای فراوان عقلی و حکمی داشتهاند که شایسته است مورد توجه قرارگیرد. به عنوان مثال عرفای ما توصیه میکردند در بیان جملۀ «لااله الاالله» باید تسریع کرد چرا که اگرچه که این جمله نشانۀ توحید است ولی اگر ناقص گفته شود (لا اله) نشانۀ کفر مطلق است.
تجربۀ ماههای آبان تا دی ۱۴۰۱ و پخش هفتهای ۳ برنامه از شبکه نشان داد که هم جامعه ظرفیت و پذیرش پرداختن به این مباحث را دارد و هم رسانه ظرفیت و توان تولید و نمایش برنامههای این چنینی را.
۵. فراگیر شدن
فراگیر شدن (وایرال شدن) گفتوگوهای برنامه همانگونه که در ابتدای نوشتار گفتم هم نشانۀ خوبی برای برنامه است و هم چشم اسفندیاری برای آیندۀ آن. با دقت در برشهای فراگیر شدۀ برنامه در کانالها و گروههای اجتماعی مختلف، میتوان به آسانی دریافت که هر گروه و سلیقهای تنها بخش مورد علاقۀ خود و سخنان کارشناس نزدیک به تفکر خود را انتشار داده و کمتر کانال یا گروهی را میتوان یافت که بخشی از بحث متقابل و پرسش و پاسخهای دو طرف را نشر داده باشد و این هم نقض غرض رسانه و برنامهساز است که به دنبال ایجاد فضای تضارب آرا و گفتوگو بوده است.
این مسئله دلایل متعددی دارد که بررسی آن در این مقال نمیگنجد ولی فهرستوار به آنها اشاره خواهم کرد:
الف. بخشی از جامعه که خود را بدون تریبون دیده و میداند، وقتی سخنان مطلوب خود را از تریبون رسمی کشور میشنود خشنود میشود و سعی در تکثیر آن میکند و چون بخشی از برنامۀ رسانۀ رسمی کشور است عواقب احتمالی کمتری برای او دارد. به همین دلیل هم طرف مقابل را دارای رسانههای فراوان میداند و لزومی نمیبیند که سخنان طیف مخالف را منتشر کند.
ب. بخش دیگر جامعه که خود را معیار حق میپندارد نیز لزومی برای شنیدن یا به گوش دیگران رساندن سخنان ناحق مخالفان نمیبیند و سخنان کارشناس مطلوب خود را برهان قاطع میداند و به انتشار آن بسنده میکند.
۶. واکنشی بودن
یکی از معایب بزرگ برنامه، واکنشی بودن آن است که به عنوان نمونه ویژه برنامههای این برنامه پس از آشوبهای اجتماعی شش ماهۀ دوم سال اخیر بهترین مثال آن باشد.
البته که وجود برنامههای واکنشی در رسانه نیز لازم است ولی وقتی سخن از برنامۀ فرهنگی و ساحت تفکر و جریانسازی اجتماعی است، شاید رسالت برنامههایی مانند برنامۀ شیوه، طرح مباحث حساسیتزا و چالشبرانگیز جامعه پیش از بحرانی شدن آن باشد که البته نباید از نظر دور داشت که این بیشتر به سیاست رسانه باز میگردد تا عملکرد برنامهساز.
کوتاه سخن آنکه بعید میدانم کسی با ادامۀ برنامههایی مانند شیوه مخالف باشد و لزوم و ضرورت آن را خصوصاً در شرایط حاضر درک نکند. به همین علت میگویم که باید به صدای بلند اعلام کرد که لازم است ولی کافی نیست.